دست به عمل زدن به جای فکر کردن:
در این مقطع از دوره، ایده های خوبی به ذهن مان می رسد چرا که بعد از پنج هفته نوشتن و خالی شدن از خشم های فروخورده، حالا دلمان می خواهد کمی هم برای خودمان وقت بگذاریم. فکر نواختن سازی جدید یا ایجاد تغییر و تحولی در محل زندگی یا کارمان از فکرهایی است که به سراغ مان می آید. اما ترس های مان هنوز با ما هستند و البته کمی هم کمال طلبی اگر داشته باشیم دیگر کارمان تمام است نه تنها دست به کاری نم زنیم بلکه فقط درباره ی کارهایی که قرار است انجام دهیم فکر می کنیم. به طور موقت خوشحال مان می کند و همین شادی گذرا سبب می شود تا بیشتر در افکار خود غوطه ور شویم. بعد از جند ماه حال مان بدتر از قبل می شود و عدم خلاقیت مان، ما را روز به روز افسرده تر می کند. پیش خود فکر می کنیم حالمان قبل از خواندن کتاب بهتر بود و …
واقعیت این است که آگاهی، مسئولیت می آفریند ما در برابر کاستی های خود که به آنها آگاه شده ایم مسئولیم. دیگر نمی توانیم دیگران را مقصر بدانیم بلکه باید به پا خیزیم. دست به عمل زدن ما را زنده می کند و از لاک خودمان بیرون می آورد. حتی بخش های زخم خورده ی روح مان را ترمیم می کند. با دست به عمل زدن، اعتماد به نفس مان افزایش می یابد و انگار قرار است از نو زندگی کنیم.
تجملات و نازپروده کردن خود:
قرار است با چیزهای کوچکی که خوشحال می شویم خود را نازپروده کنیم یعنی به خود اهمیت بدهیم و برای مان مهم باشد که گل مریم دوست داریم و یا پارچه ی زیبایی چشم مان را گرفته و یا اگر هر هفته برای خودمان جیزی کوچک بخریم احساس متمول بودن داریم. جالب است که نازپروده کردن خود با پول اندکی قابل اجراست فقط کافی است اهمیت بدهیم.
با این کار می خواهیم یاد بگیریم چگونه با خود مهربان تر باشیم و از حسابگری های بی مورد خلاص شویم. مراقبت از خود و توجه کردن به نیازهای کوچکی که شادمان می کند می تواند شویم می تواند در رشد روانی ما تاثیر به سزایی داشته باشد.
خلاصه ی مطلب که باید وقت بیشتری بگذاریم تا خلاقانه تر زندگی کنیم و به ریزه کاری های زندگی اهمیت بیشتری بدهیم. مانند آشپزی که به ریزه کاری ها اهمیت می دهد و غذای خوشمزه تری تهیه می کند.
بررسی باورهای مالی:
آگاهی داشتن از باورهای مالی خود کمک شایانی به نحوه ی درست خرج کردن مان می کند. بعد از این که مشاهدات مالی خود را بررسی کردیم به باورهای عمیقی از خود پی می بریم که شاید از چند نسل قبل درون مان رخنه کرده باشد. اغلب با این باور مالی روبرو می شویم که ترس از نبود پول کافی اجازه ی خرج کردن درست را به ما نمی دهد و یا خود را این گونه قضاوت می کنیم که ولخرجیم. نحوه ی خرج کردن ما نگرش ما را نسبت به فراوانی در زندگی نشان می دهد اگر به کمبود بیشتر فکر در واقع به امکانات غیر مادی زندگی هم با نگاه مقتصدانه ایی می نگریم و ترس زیر بنای تصمیمات مهم زندگی مان می شود.
شاید در زندگی خود مشاهده کردید که از خرید چیزی گرانبها صرف نظر کردید ولی در عوض همان مقدار پول را صرف کالاهای ارزان قیمتی کرده اید که حجمش نظر شما را جلب کرده ولی به کارتان نمی آید و گوشه ی انباری نگهداری می شود. نگاه ما نسبت به پول با میزان درامدمان دو مقوله ی کاملا متفاوتی هستند. خیلی از افراد معتقد به فراوانی، پول زیادی در دست ندارند ولی نگرش آنها از جیبشان غنی تر است.
پر کردن چاه درون در هر شرایطی:
اگر حال مان خوب است یا بد، به قرار ملاقات با هنرمند درون برویم، از خود دریغ نکینم چرا که به این چاه پر و پیمان برای ادامه ی راه نیازمندیم. می خواهیم حرکت های جدیدی را آغاز کینم که انرژی زیادی را از ما می گیرد. می خواهیم بر ترس های مان غلبه کنیم و انها را کنار بزنیم بنابراین نیازمند انرژی بالایی هستیم که چاه مان ته نکشد. در کارگاه ها مشاهده می کنیم که بعد از اندکی شادی، شرکت کنندگان به فکر کارهای مهم زندگی شان می افتند و مشغول رسیدگی به آنها می شوند چرا که ته ذهن همه ی ما این کارها، جدی نیستند و برای کارهای مهم تری باید وقت بگذاریم. غافل از این که چرا کارهای مهم مان جزء قرار ملاقات با هنرمند درون نباشد؟!
پس از جندین سال تلاش در بازیابی خلاقیت، همه ی زندگی مان قراری با هنرمند درون می شود که بسیار لذت بخش است. ما از تک تک لحظه های زندگی لذت می بریم و با خودمان به آشتی واقعی می رسیم.
واقعیت خلاقیت:
مرحله ی اول در بازیابی خلاقیت، پذیرش آنچه هستیم و در زندگی فعلی مان وجود دارد.
مرحله ی دوم، گوش دادن که برای این کار باید وقت بگذلریم.
مرحله ی سوم، به پاخاستن و اقدام کردن.
مرجله ی چهارم، حرف زدن با افرادی که قابل اعتمادند.
مرحله ی پنجم، شهامت ابراز وجود و خود را مطرح کردن.
تا هفتهی آینده منتظر جلسهی ششم باشید..
مربی و برگزارکنندهی کارگاه آموزشی بازیابی خلاقیت: مهتاب مرادیان
بازدید از این پست :2718بار
آخرین دیدگاهها