خيلي از افراد مايلند در زندگي فردي شاد و خلاق باشند اما با مانعهاي زيادي روبرو ميشوند كه نميدانند براي آنها چه بكنند؟ كتاب راه هنرمند نوشتهي خانم جوليا كامرون با ترجمهي خانم گيتي خوشدل يكي از كاربرديترين و واقعيترين نوشتههايي است كه نويسنده با نيتي خيرخواهانه تلاش ميكند تا هر كس كه اين كتاب را ميخواند از شروع تا پايان آن نتايج قابل ملاحظهاي را دريافت كند به طوري كه هم شادتر زندگي خواهد كرد و هم خلاقانهتر و به طبع در پي اين دو فرايند، به آرامشي واقعي دست خواهد يافت. من در دورههايي كه بر اساس اين كتاب برگزار ميكنم اغلب شاهد تحولات عظيمي در شركتكنندهها هستم. يكي از شركتكنندهها ميگفت حالا ديگر ميداند چگونه خود را خوشحال كند عليرغم همهي مشكلاتي كه دارد.
با خواندن اين كتاب چه اتفاقي ميافتد؟
قرار است شادتر زندگي كنيم، وقتي كلمهي شادي به ذهن ميآيد با موانع زيادي روبرو هستيم. آموزش اين دوره به طور به خصوص بر روي برداشتن موانع ذهني كار ميكند به همين دليل به كار همگان ميآيد نياز نيست حتما دستي در هنر داشته باشيم و يا بخواهيم حتما هنرمند بشويم. فقط قرار است هرآنچه هستيم شادتر و خلاقانهتر زندگي كنيم و چه هنري از اين بالاتر كه هنرمندانه زندگي كنيم و از همهي بخشهاي آن لذت ببريم.
گاهي كلمهي خلاقيت و هنرمند بودن اين ترس را در ما ايجاد خواهد كرد كه در نهايت فردي لاابالي و بيقيدي خواهيم شد ولي بايد متذكذ شوم كه هنرمند واقعي بودن يعني متعهد بودن، بينياز بودن و نداشتن هرگونه اعتياد و وابستگي مسموم.
برداشتن موانع ذهني:
با تمرينهاي اين كتاب، ذهنگرايي و تحليل زياد كه يكي از خصايص افراد روبرو شده با موانع خلاقيت است از سر ره برداشته ميشود و تبديل به فردي ميشويم كه بيشتر مشاهدهگر خواهيم بود تا اين كه ذهن قضاوتگرمان تحليل كند و به گذشته سرك بكشد. ما به قدر كافي گذشته و قايع تلخ آن را بررسي ميكنيم به قدري كه توشهاي براي ممانعت از اشتباهات تكراري گذشته باشد.
ميخواهيم مدتي دست از اظهار نظر بكشيم و كمي سكوت كنيم و قلم در دست بگيريم و ببينيم از درون ما چه چيزي برميخيزد. ميخواهيم از سر راه كنار برويم تا نيروي خلاق درونمان سكان را به دست گيرد. شايد در اوايل راه،با برداشته شدن موانع ذهني با تحولاتي در جسممان روبرو شويم به طور مثال موبه و زاري كنيم يا بسيار خشمگين باشيم. ولي آنچه مسلم است مخل زندگي عاديمان نيست بلكه در جرياني نرم و روان اين برونريزيها اتفاق خواهد افتاد و هرچه باشد سبكتر از گذشتهي خود خواهيم بود.
تمرينهاي اصلي اين دوره:
- نوشتن صفحات صبحگاهي هر روز سه صفحه
- قرار ملاقات با هنرمند درون يعني هفتهاي يك بار خودمان تنهايي را بيرون ببريم جايي كه دوست داريم مثل ديدن از يك موزه يا ناهار خوردن در يك رستوران و …
- پيادهروي 20 دقيقهاي حداقل هفتهاي 2 بار
صفحات صبحگاهي چه ميكند؟
هر روز پيش از انجام كارهاي روتين روزانه 15 الي 20 دقيقه وقت ميگذاريم تا هرچه به ذهنمان مي
آيد بنويسيم. اين كار مانند تخليهي ذهن است و يك تمرين براي برداشتن موانع ذهني است. هرآنچه روزمان را آلوده ميكند به روي كاغذ ميآوريم مانند نگاه قضاوتگر همكارم يا نگرانيهاي انجام كارهاي شخصي و يا رسيدن به موقع بر سر كارم و همهي چيزهايي كه مانع شاد زيستنمان شده و نميگذارد از تك تك لحظات زندگيمان لذت ببريم.
گاهي شاهد كمالگراي درون خود ميشويم كه چقدر ما را نكوهش كرده، سانسور و يا خفهمان ميكند. گاه چقدر اين احساس را بر روي اطرافيانمان منتقل ميكنيم و از آن بيخبريم به خصوص بر روي فرزندان خود. واقعيت اين است كه نوشتن هر روزي لايه لايه به عمق وجودمان ميرويم تا به آن درون دست نخورده و خلاق خود دست پيدا كنيم و شاهد افقهاي جديدي در زندگيمان شويم. در خلال اين نوشتنها گرههاي ذهني خود را پيدا ميكنيم كه بازكزدنشان زمان ميبرد و عبور از هر كدام مستلزم زمان و صبوري ماست.
در اين مسير فرق بين مغز منطقي و هنرمند خود را ميشناسيم. مغز منطقيمان دوست دارد همه چيز خطي و منظم باشد و همان است كه سانسوركنندهي درون است اما مغز هنرمندمان مخترع و كودك خلاق است كه كليتگراست. صفحات صبحگاهي مغر منطقيمان را كنار ميزند و اجازه ميدهد هنرمند درونمان دست به فعاليت بزند. صفحات صبحگاهي پالايش ذهني است كه پزوندههاي گذشتهي درون ذهن را بيرون ميكشد و شفابخش زخمهاي درون است.
هنگامي نوشتن را شروع ميكنيم بدون شك با قدرت دروني نامنتظري روبرو ميشويم شايد با ملال و اندوه فراوان بنويسيم ولي بعد از مدت كوتاهي در مييابيم كه مشغول شفاي زخمهاي كهنهي خود هستيم اگر از اين نوشتنها انزجار پيدا كنيم نشانهي خوبي است. چرا كه حالت تدافعي براي پنهان ساختن ملال درونمان است. ما دوست نداريم بدانيم حالمان چقدر بد بوده دوست داريم با همان انرژي راكد و نسبتا فعال قبلي به زندگي ادامه دهيم كه خودمان و ديگران را در نظر نگرفتهايم. دوست داريم خوشبينانه و كمي احمقانه به اوضاع نگاه كنيم و خود را فريب دهيم كه حالمان آنقدرها هم بد نبوده است.
قرار ملاقات با هنرمند درون:
هنگام نوشتن پروندههاي قديمي را بيرون ميكشيم و اميدها و آرزوهايمان را به كائنات اعلام ميكنيم. اما در قرار ملاقات با هنرمند درون دريافت ميكنيم و خود را به روي بينشها و الهامهاي نو هدايت ميكنيم. امكانات را ميبينيم جرقههاي نويي به ذهنمان ميرسد. شهامت پيدا ميكنيم و سبك ميشويم. اين ملاقات هم وحشتزاست و هم سازنده. در واقع قرار است به خودمان توجه كنيم هزينهي گزافي لازم نيست پرداخت كنيم فقط وقت ميگذاريم و به ديدنش ميرويم.
اين ملاقات، هنرممند درون را زنده نگه ميدارد شايد هنگام برگشتن از سر كار 5 دقيقهايي در خيابان اطراف محل سكونت خود پرسه بزنيد و به آسمان نگاه كنيد. يا هنگام ناهار به آكواريومي سر بزنيد و مشغوف شويد.
ما هنگام نوشتن پرسشهايمان را مينويسيم و هنگام ملاقات با هنرمند درون به راهحلهاي خوبي دست پيدا ميكنيم. براي بسياري اين ملاقت سخت خواهد بود اما اولين بار كه انجام شود به دنبالش رهايي راهبرمان خواهد شد. قرار ملاقات با هنرمند درون سبب ميشود كه نيروي خود را در جهت منافع حقيقيمان ريسك كنيم و به كار ببنديم.
مربي و برگزاركنندهي كارگاههاي آموزشي بازيابي خلاقيت: مهتاب مراديان
بازدید از این پست :11273بار
3 comments
مهتاب عزیز
عالی و بی نظیر و بسیار کاربردی بود.
برخی ابهاماتم برطرف شد و تکمیل کننده مطالب کلاس بود.
ممنون
سلام
من هم جز كساني هستم كه دوست دارم شاد باشم ولي واقعا ناشاد هستم. در حال حاضر هم درآمدم آنچنان نيست كه بتوانم كل زندگي را عوض كنم و با فنگ شويي دوباره بچينم. آيا راهي براي بهتر شدن من وجود دارد؟
با سپاس
Author
سلام خانم نسرین
پاسخ شما به ایمیلتون ارسال شد
با مهر فراوان
مهتاب مرادیان