پالايش زندگي فرسودهي گذشته:
اغلب موانع ما در سر راه خلاقيت، سبك زندگي نامناسب خودمان است. پس از نوشتن چندين هفته متوجه عادتهاي رفتاري و كلامي مخرب خود ميشويم كه با ادامه دادن آنها فقط موانع خلاقيت را سنگينتر و سنگين ميكنيم. شايد مانند زماني كه لباسي فرسوده ميشود و آن را پالايش ميكنيم لازم باشد براي اين بخش از زندگي خود نيز پاكسازي ريشهايي و اساسي را در نظر بگيريم. ولي تغيير سبك زندگي كاري زمانبر و گاهي طاقت قرسات. چرا كه سالها به اين شيوه عادت كردهايم و تمامي اطرافيانمان ما را با اين سبك ميشناسند، تغيير كوچكي منجر به بهم خوردن برخي از روابط مسموممان ميشود. به هرصورت روند رشد كاري آسان نيست اما بهتر از اين است كه خلاقانه زندگي نكنيم. صبر و بردباري ما در اين راه خيلي مؤثر است. معاشرت با افرادي كه زندگي سالمي دارند الگوي بسيار خوبي است و ما را دلگرم ميكند.
لاپوشاني كردن رنج و درد:
ديدن سبك زندگي نامناسبمان دردآور است و هر تغييري مانند زايش چيزي نو بدن درد نيست گاهي مانند پوست انداختن مار ميماند كه نياز به خلوت گزيني و سوگواري دارد. اما اتفاقي كه گاه گربيان گير افراد ميشود اين است كه برگشتن به عادتهاي قبلي را ترجيح ميدهند و تحمل سپري كردن اين دوره نيستند. به جرأت ميتوان گفت كه وقتي پي به دردي ميبري خلاصي پيدا كردن از آن تقريبا غيرممكن است فقط بار آدمي را سنگين و سنگينتر ميكند. ضمن اين كه لاپوشاني كردن رنج ما را از قبل غمگينتر كرده و اجازه نميدهد رها و آزاد زندگي كنيم. احساس ميكنيم چيزي ازارمان ميدهد، زود رنج ميشويم، بدبين ميشويم، عشق اطرافيانمان را نميبينيم و بدتر از همه احساس تنهايي مفرط ميكنيم. هيچ چيز شادمان نميكند و انتظاراتمان بالا ميرود. فكر ميكنيد با اين خصوصيات رفتاري، ديگران چقدر ما را تحمل ميكنند؟! طبيعي است كه دوروبرمان خالي ميشود و تنها انسانهايي با سبك رفتاري خودمان در كنارمان باقي ميمانند كه احساس حق به جانب بودن را در ما افزايش ميدهد.
تنها راه خلاصي از زخم باز شده، پذيرش رنجهايمان است. اين راه زودتر از هر مسير ديگري ما را به رهايي ميرساند. احساس سبكي و رها شدن از هر چيز ديگري با ارزشتر است.
پيدا كردن تكههاي گمشدهي وجودمان:
بعد از ديدن رنجها، بخشهاي مدفونشدهي وجودمان را مانند اشياء زيرخاكي،پيدا ميكنيم. بازسازي و زنده كردن اين بخشها تنها به دست خودمان است. روند شفا آغاز شده و زنده نگه داشتن آن بسيار مهم است.
گاه بعد از سالها درمييابيم كه چقدر داشتن گل و گياه خانگي ما را زنده ميكند و يا دوش صبحگاهي چقدر ميزان روحيهمان را بالا ميبرد. ما مشغول پي ريزي آجرهاي جديدي در زندگيمان هستيم. همين آجرها بعد از 10 سال ما را تبديل به آدم محكمي ميكند كه خودمان باور نميكنيم. خشممان كمتر ميشود چرا كه بينشمان تغيير كرده،حال ميدانيم خيلي از چيزها بسته به اراده و تلاش خودمان است و عصباني شدن ما فقط و فقط مانعهاي خلاقيت ما را بيشتر و بيشتر ميكند.
اين هفتهها به مانند فردي كه از بيماري سختي خلاص شده به خود نگاه كنيم و از خود مراقبت بيشتري كنيم، خود را به گردش ببريم و سوپهاي سبك و شفابخشي بخوريم تا آرام ارام درونمان تسكين يابد. گاهي افراد ميگويند احساس گيجي و منكي دارند و براي هيج جيز نميتوانند تصميم قطعي بگيرند يا نظر دهند. اگر اين اين اتفاق افتاده، اتفاق مباركي است اگر امكانش را داشتيد كار خود را كمتر كنيد. از ماساژ يا فيزيوتراپي مناسبي كمك بگيريد چون احيانا بار گذشته بر شانههايتان سنگيني ميكند، پاهايتان كرخت شده و احساس ميكنيد در پيادهروي كندتر از قبل شدهايد. دوش نمك و يا گذاشتن پاها در آب نمك خيلي مؤثر است. باز هم تاكيد ميكنم از خودتان مراقبت كنيد، هيچ كس به اندازهي شما نميتواند ياريگرتان باشد.
پرهيز از مطالعه:
اين هفته از خواندن پرهيز كيند به مغز خود استراحت دهيد و بيشتر به قرار ملاقات با هنرمند درون رويد. پياده روي ملايم داشته باشيد و در معرض هيچ گونه اطلاعاتي قرار نگيريد. بيشتر به تماشاي زندگي بپردازيد به آدمها نگاه كنيد به درختها، به خيابان، به وسايل خانهي خود و مهمتر از همه به درونتان نگاه كنيد.
تا هفتهي آينده منتظر جلسهي پنجم باشيد..
مربی و برگزارکنندهی کارگاه آموزشی بازیابی خلاقیت: مهتاب مرادیان
بازدید از این پست :2974بار
آخرین دیدگاهها