درسهايي از خلاقيت در زندگي:
چرا به فكر خلاقيت در زندگي باشيم؟ واقعيت اين است كه ما با كار مداوم فقط در حال برداشتن آب از چاه درون خود هستيم، كار مداوم چاه ما را تخليه ميكند. براي مادري كه فقط سرويس ميدهد و نگران خانوادهاش هست يكباره با اين موضوع مواجه ميشود كه چرا مثل گذشته توان سابق را ندارد؟ با خود مي انديشد كه چرا در روابطش دچار مشكل شده و هزار و يك چراهاي ديگر….
ما عادت كردهايم از صبح كه برميخيزيم از انرژي خود به خوبي استفاده كنيم اما نميدانيم اول از هر كاري چگونه به جريانش بيندازيم و چگونه شارژش كنيم. پر كردن چاه درون به قول خانم جوليا كامرون نويسندهي كتاب راه هنرمند، شارژ باتري درون است.
وقتي خود را بيرون ميبريم و براي خود كاري انجام ميدهيم كه الزاما نتيجهي كاري دربرنخواهد داشت مشغول پركردن چاه درون هستيم. آشپزي، عوض كردن مسير هميشگي و هر كار منظمي كه روزانه انجام ميدهيم مانند دوش گرفتن و تميز كردن خانه به بالابردن سطح انرژي درونمان كمك زيادي ميكند. يكي از مطئمنترين راهها براي رفع انسداد خلاقيت، پركردن چاه درون است.
ما در اين راه مستبدانه با خود برخورد ميكنيم يا ياغي و لجوج هستيم؟
در درون هر يك از ما دو بخش وجود دارد كه علي رغم دانستن كارهاي خوب در برابرش مقاومت كرده و نميگذارد در تمرينهاي خود خوب پيش برويم. اما اين دو بخش را چگونه تشخيص دهيم؟ مستبد ما همان قلدر كمالطلب است كه ميگويد اين كارها براي تو نيست و مشكلات تو بيش از اينهاست كه به اين اراجيف گوش دهي. و اما ياغي درون ما به ظاهر چيزي نميگويد ولي دندانهايش را روي هم ميسايد و بدبين و محتاط به كارهاي روزمره خود را مشغول نگه ميدارد و در واقع يك جور طلبكار ديگران است. ميخواهد دنيا پاسخ صداقتش را بدهد.
ياغي درون مانند كودك لجوج و به تنگآمدهايي است كه به در ميكوبد تا به خواستههايش برسد. چند نفر شاكي دوروبر خود ديدهايد كه با خودشان چنين بدرفتاري ميكنند و هيچ كار اساسي انجام نميدهند. نوشتن صفحات صبحگاهي و قرار ملاقات با هنرمند درون از كارهايي است كه خلاقيت و شاد زيستن را به زندگيمان ميآورد. تلاش بيوقفهايي كه خانم جوليا كامرون براي رشد و شكوفايي انسانها تلاش ميكند و با صداقت هرآنچه را تجربه كرده در اختيار خوانندگانش قرار ميدهد.
ما بايد بدانيم با لگد زدن به در و فرورفتن در خود يا غرق شدن در دامن طبيعت و هر كاري كه به شكلي مسموم انجام ميدهيم به جايي نميرسيم ما بايد بدانيم كه زمان فرارسيدن بلوغ ذهني آغاز شده و قرار است خود را ترميم كنيم و مراقب درون خود باشيم.
بازيابي امنيت:
در شروع فرايند خلاق شدن درمييابيم كه ما هم زماني خلاق بوديم و فكري ناب به سرمان زده و دنبالش نكردهايم. شايد متوجه اين امر شويم كه تبديل به هنرمندان سايهوار شدهايم و به حسرت زندگي هنرمندان و افراد خلاق و شاد كنارمان نگاه ميكنيم و به حاشيه رفتهايم. شايد منتظر روز موعود هستيم تا در خانهاي دلخواه، شغلي دلخواه، و يا به دست آوردن پول هنگفتي هستيم تا زمام زندگي را در دست گيريم و اين بدترين نوع مديريت زندگي است.
ما هيچ گاه ياد نگرفتهايم امتحان كنيم شايد به پول زيادي احتياج نباشد. گاهي به فرد خلاقي نزديك ميشويم چون در خفا آرزومند آن نوع زندگي هستيم. ما به هر سلطهگر دروني يا بيروني موظفيم بگوييم من حق دارم هنرمند درونم را زندگي كنم حتي اگر اشتباه كند. بايد با تلاشي سنجيده و ملايم از هنرمند زخمي درون خود مراقبت كنيم. ما ياد گرفتهايم منفي فكر كنيم تا واقعبين به نظر برسيم اما باورهاي منفي ما فقط يك باورند نه واقعيت زندگي ما.
براي پيدا كردن احساس امنيت براي انجام آنچه دوست داريم باشيم بايد كشف كنيم باورهاي منفي ما از كجا ريشه ميگيرند.
اگر شاد و خلاق باشم ديگران راجع به من چه فكري ميكنند؟
اين پرسش كه چرا دست به عمل نميزنيم و خود را در حاشيه نگه ميداريم واقعيتش اين است كه همهي ما يك كانون منفي دروني در خود پرورش دادهايم كه هر روز با افكار منفي ديگري آن را تقويت ميكنيم. ميترسيم روابط فعليمان دچار تزلزل شوند و دوستانمان ما را آدمي سربه هوا و تنوع طلب تلقي كنند. قضاوت ديگران دربارهي ما تعيين كنندهي حد و مرزهاي زندگيمان نيست بلكه ما موظفيم در برابر سرزنشهاي ديگران يا تمسخرشان دست به عمل بزنيم و براي شادمانه زندگي كردن خود تلاش كنيم.
انكار رنج يا ديدن آن:
در روندي كه طي ميكنيم شاهد اين مسئله خواهيم بود كه گاه به جاي پيدا كردن سرنخهايي كه عذابمان ميدهد به انكار آنها ميپردازيم و اگر سر و كلهي اين سرنخها در صفحات صبحگاهيمان پيدا شود ديگر دوست نداريم به اين كار ادامه دهيم و خود را به كارهايي مشغول ميكنيم كه برايمان هيچ دستاوردي ندارد.
انكار رنج به جاي ديدن آن انرژي مضاعفي از ما ميگيرد. براي داشتن زندگي شادتر و خلاقتر لازم است تا رنجهاي خود را ببينيم و اين كار زمان قابل توجهي را از ما ميگيرد. موظفيم تا رنجهاي خود را كشف كنيم و از روابط مسمومي كه براي خود ايجاد كردهايم يكي يكي هر كدام را بررسي كنيم.
توجه داشتن به جاي ناديده گرفتن:
ديدن همهي ابعاد زندگي و رشد در آنها مستلزم توجه داشتن است تا همهي كارهاي خود را از نو بررسي كنيم و ببينيم در جهت شفاي درون خود گام برميداريم يا در جهت تخريب خويشتن؟
توجه به ابعاد مختلف زندگي مستلزم وقت زيايد است كه در اوايل اين راه بايد صرف كنيم اما مانند هر مهارت ديگري كه بعد از چندي تمرين در آن باتجربه ميشويم و انجامش زمان كمتري ميگيرد، در توجه داشتن هم همينگونه،ذهن ما پس از چندي تمرين، مهارت لازم را كسب ميكند تا در زمان كمتري موضوعات مختلفي را بررسي كند. به هرصورت توجه، لازمهي رشد است.
توجه مداوم به نظم داشتن و تعادل در زندگي، بستر مناسبي براي خلاقيت آماده ميكند و ما را براي داشتن زندگي خلاقتر و شادتر قوي ميكند.
مربي و برگزاركنندهي كارگاه آموزشي بازيابي خلاقيت: مهتاب مراديان
بازدید از این پست :3349بار
آخرین دیدگاهها